دانلود رمان ماهت میشم اثر یاسمن فرح زاد به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
یاسمن دختری که کل خانوادش توسط پسرعموی خشن و بی رحمش قتل عام شده، پسرعمویی که همه فکر میکنن جنون داره، کارن از بچگی یاسمن و دوست داره و وقتی متوجه بی میلی اون نسبت به خودش میشه اونو مثل برده تو خونهاش چند سال زندانی میکنه حتی شده قلاده دور گردنش ببنده این کارو میکنه، تا روزی که دشمن درجه یکش که یک آدم مغرور و کله خره، تصادفا یاسمن رو میبینه و ازش خوشش میاد …
خلاصه رمان ماهت میشم
مهیار هشدار مانند نگاهش میکرد ولی آیت عین خیالش نبود. حس حقارت داشتم، خشم و نفرت دوباره سروکلهشون پیدا شد. انگشت هام دور بند کیفم منقبض شد. نفس عمیقی کشیدم و سعی کردم به اعصابم مسلط باشم. دنبال دعوا نبودم، یعنی الان وقتش نبود. رو ازشون گرفتم، باید زودتر از اون خراب شده میرفتم!
-راستی آخر هفته کارن با ریما عقد میکنه. احتمالا کارن میخواد توام باشی لطف کن مثل آدم لباس بپوش، اگه بلد نیستی بگم منیره خانم بعد تمیز کردن خونه بیاد پیشت چند از لباس هاي کهنه دخترشو بهت بده!
-آیت چته؟ این شرو ورا چیه بلغور میکنی؟ این مرد پر از عقده بود، پر از نفرت و حرص! ثانیهاي از بی زبونیم حرصم گرفت، چرخیدم. نگاه اون دختر بدون هیچ واکنشی روي تنم سُر میخورد. مهیار سرخ شده بود و منتظر واکنشه! نیشخندي به چهره غرق در خودشیفتگی آیت زدم. بند کیفم رو محکم تر نگه داشتم. جلو رفتم.کیف پول جینم رو بیرون کشیدم و ملایم، برعکس لحن تندش نجوا کردم.
-مهیار یه زحمت میکشی؟ بیا، اینارو بگیر… نگاه سرخش روي دستم ثابت شد. جلوي اخم هاي درهم آیت یک دسته تراول نو از کیفم درآوردم.
-برو شیرینی فروشی به مناسب عقد کارن با یه ج*نده دیگه جز من کل بیمارستان و دم و دستگاهتونو شیرینی بده! چشم هاش گرد شد.
-چی؟! تراول ها رو بین انگشت هاش گذاشتم. دربرابر نگاه قرمز آیت سمت اون دختر چرخیدم و لبخند ملیحی زدم.
-شمام اگه لباس عقدو عروسی خواستی… از لاي کیفم دو کارت طلاکوبی سفید و سرخ بیرون کشیدم و سمتش گرفتم.
-زنگ بزن اینجا، بگو یاسی معرفیم کرده. بهترین مزون بالاشهره. فقط چون قراره پول خانواده منو حروم خرج عروسی و عقدت کنی اصلا کم نذار، پول مفته! اجارهم نکن. بخر، مدل هاي اروپاییش سنگ دوزي شدش! به قیمتش توجه نکن، مهم مدل و مارکشه، یه خیاط ایرانی توش نیست. دیزاین سفره عقد عروسی و تالار دارن. واسه عروسی پیشنهادم اینکه هتل رزرو کنید کلاس داره.
خواستی واسه اونم آشنا دارم. این مزونهام کالسکه و اسب و ماشین شورلت و بنزهم داره! یه عقد بگیر چشم همه دربیاد گلم. کم کم لب هاي رژ خوردهش به لبخند ملایمی باز شد. گوشه لبش کبود بود. حتی با وجود گریم و تلاش زیاد براي مخفی کردنش با کمی دقت میشد جاي انگشت کسی رو روش دید. کارت رو از دستم گرفت و ابرو بالا انداخت.
خرسند سمت آیتی که نفسش داشت تند میشد چرخیدم و با اخم ریزي ادامه دادم.شمام یه بوتاکس و لیفت صورت بکن. چروك نشید انقدر حرص میخورید. پدربزرگ دوستمم همسن شماست انقدر حرص خورد افتاد سینه قبرستون! یکم مراعات کنید توروخدا، فردا، پس فردا پول کفنتونم باید از اموال ننه باباي من بدید!
-تو.. لبخندم کش اومد، مهیار آروم شده بود و یواشکی میخندید. آیت با حرص یک قدم جلو اومد. یک جوري رگه هاي گردنش باد کرده که احتمال دادم الان سکته میکنه.
-میبینم زبون درآوردي! چ..چه طور جر..ات..با خم شدنش روي زمین و ناله اي که از درد کرد یک قدم عقب رفتم. بازهم حس خوبی درونم نشست. انگار که از درد کشیدنش لذت میبردم …
۴/۵ – (۴۱ امتیاز) رمان ماهت میشم نویسنده : یاسمن فرح زاد ژانر : عاشقانه، تخیلی ملیت : ایرانی ویراستار : رمان بوک تعداد صفحه : ۳۲۴۴
دانلود رایگان رمان ماهت میشم اثر یاسمن فرح زاد
دانلود رمان ماهت میشم ۱۰ مگابایت فرمت pdf با عضویت در کانال تلگرام ما، سوپرایز های بهتری دریافت کنیدکانال تلگراماگر نویسنده این مطلب هستید و تمایل به ادامه همکاری نداریددرخواست حذف