دانلود رمان آلاس اثر مهرناز صالحی
دانلود رمان آلاس اثر مهرناز صالحی با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
زندگی از وقتی شروع شد که قرار شد همه چی تموم شه، وقتی که دختر قصمون تو جنگ ناعادلانهای قرار گرفت، جنگی که قصد داشت از جنس عشق باشه یه عشق عمیق به پسری از جنس غرور، ولی همه چی بهم ریخت، مثل یه شعله طلایی آتیش، همونقدر زیبا و سوزان، آتیشی که یه باره تبدیل به خاکستر شد و زندگی دختر و پسر داستانمون رو متحول کرد، این داستان روایت دختر و پسری رو داره که دلهاشون فرسخها از هم فاصله داره، اما یه اتفاق یه تلنگر یه آتیش سوزی، یه فرار از زندگی جفتشون رو عوض میکنه …
خلاصه رمان آلاس
صدای بلند هق هق هام تمام فضای اتاق رو پر کرده بود که دستی نرم روی کمرم کشیده شد … با سرعت از جا پریدم که نگاهم به عمه کتی افتاد که با نگاهی سرشار از غم به هم زل زده بود … به تندی اشک هام رو پاک کردم و با لبخند تصنعی و صدایی گرفته گفتم: اِ عمه شما کی اومدید؟ دستش رو صورتم گذاشت و با مهربونی گفت: ترگل دخترم بسه نیست دیگه غصه؟!
من مطئنم کیوانم راضی نیست تو خودت رو اینقدر عذاب بدی عزیزکم … دماغم رو بالا کشیدم و نگاهم رو به چشمهای سبز عسلی عمه کتایون دوختم با اینکه مرز پنجاه سال رو هم داشت رد میکرد ولی هنوز زیبایی چشمگیری داشت … موهای رنگ شدی کوتاه عسلیش که روی شونه های سفیدش خود نمایی میکرد با رنگ چشم هاش هارمونی زیبایی داشت … بوسه ای به پیشونیم زد و با آرامش گفت:
نبینم دیگه این اشک هات رو؟! باشه دخترم؟! با گاز گرفتن لبم سعی در مخفی کردن بغضم کردم و فقط به آرومی سرم رو تکون دادم … موهای آشفته روی پیشونیم رو پشت گوشم فرستاد و گفت: پاشو مادر صورتت بشور بیا صبحونه بخور ببین چقد لاغر شدی؟ خنده کوتاهی کرد و ادامه داد … شدی پوست استخوون! لبخند بیجونی زدم که دستم رو گرفت و مجبورم کرد از سر جام بلند شم به سمت سرویس هلم داد و با لحن جدی گفت:
سریع بیایی پایین نبینم نشستی آبغوره گرفتی! زیر لب »چشمی« گفتم که لبخندی به روم پاشید و از اتاق خارج شد … با گوشه ی شالم صورتم رو خشک کردم و به سمت پایین روانه شدم … رها روی مبل لم داد بود، سرش تو گوشی بود و لبخند کجی گوشه ی لبش خودنمایی میکرد … سلامی بهش کردم که سرش رو بلند کرد و با دیدنم یه تا از ابروش رو انداخت بالا انداخت و زیر لب جواب سلامم رو داد
وارد آشپز خونه شدم، عمه پشت سینک وایستاده بود و داشت ظرف های شام دیشب من کارن رو میشست … با خجالت لبم رو گاز گرفتم و با صدایی که شرمندگی توش موج میزد گفتم: وای! عمه جون شما چرا خودتون انداختید تو زحمت؟ خودم میشستم … به سمتم برگشت و درحالی که لیوان رو تو سبد میذاشت گفت: این چه حرفیه قشنگم، بشین صبحونت بخور
صندلی پایه بلند رو عقب کشیدم و روش نشستم … نگاهی به صبحونه ای که عمه روی کانتر چیده بود انداختم و آروم شروع کردم لقمه گرفتن … دستم رو سمت سبد نون دراز کردم و با برداشتن یه تیکه نون لواش و برای ارضا کنجکاویم گفتم: کارن پس کجاست، صبحونه خورده؟! یه خورده پنیر روی نون گذاشتم و به عمه خیر شدم که جوابم رو بده … پیشبند آبی رنگ رو از دور کمرش باز کرد و در همون حال گفت: نه مادر صبحونه نخورد، قهر کرد!
لقمه رو توی دهنم فرو کردم و با دهن پر و تعجبی ساختگی گفتم: قهر کرد! چرا؟! به سمت گاز صفحه ای رفت و در حالی که در قابلمه رو بر میداشت نگاهی به خورشتش انداخت و گفت: یه حرفی زدم به مذاقش خوش نیومد، تو الان صبحونت رو بخور با تو هم کار دارم … نگاهم رو از عمه که در حال چشیدن غذاش بود گرفتم، تیکه نوندیگه ای برداشتم و درحالی که شکلات رو روش میمالیدم با کنجکاوی گفتم …
رمان آلاس نویسنده : مهرناز صالحی ژانر : عاشقانه، هیجانی، درام ملیت : ایرانی ویراستار : رمان بوک تعداد صفحه : ۱۰۸۵
خرید و دانلود فوری رمان آلاس
قیمت : ۱۸,۰۰۰ تومانخرید و دانلود فوری با عضویت در کانال تلگرام ما، سوپرایز های بهتری دریافت کنیدکانال تلگرام