رمان ترک آبنوس نسترن حمزه

دانلود رایگان رمان ترک آبنوس اثر نسترن حمزه

رمان ترک آبنوس

دانلود رمان ترک آبنوس اثر نسترن حمزه به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش و لینک مستقیم رایگان

داستان زندگی دختری که به خیال زندگی بهتر از زندگی گذشته‌ اش می‌گذرد و رها می‌کند، گم می‌ کند گمشده‌ ای را که از وجودش آمده و او نمی‌داند که خوشبختی اصلی همین گمشده‌ است، دست از او می‌ کشد و نمی‌ داند تقدیر چه سرنوشتی را در انتظارش قرار داده است، سرنوشتی که درست مثل یک مرداب تاریک او را به درون خودش می‌ کشد و این میان یک دست پیدا می شود که …

خلاصه رمان ترک آبنوس

کنار مجسمه ی کنده کاری شده ایستاد و دستی به آن کشید، با آن چشم هایی که درشت کنده شده بود و چین و چروکی که روی آن بود، جدا کار حرفه ای به نظر می رسید … اگه امروز تو این حال نمی دیدمت باورم نمی شد خودت اینا رو درست کرده باشی، چرا هیچوقت بهم نگفتی؟ نقشه ی مجسمه ی در حال ساختش را از کف خانه جمع کرد، خیلی وقته خودم رو درگیرش نمی کنم

فقط وقتی احساس خوبی به خودم پیدا کنم کنده کاری می کنم، مردمک های دلربا از مجسمه ها و تابلوهای کنده کاری شده گذشت و انگار که چیزی کشف کرده باشد، لبش را با حالت مرموزی کج کرد و این حال خوب واسه خاطر بهنامه، درست می گم؟ نگین دستی به بلوزش کشید و خودش را در آیینه نصب شده ی منتهی به راهروی اتاق ها برانداز کرد … من گفتم حالم خوبه؟!

خندید، داشت تفره می رفت؟ چرا؟ نگین لبخند دندان نمایی زد و نظرش رفت به ساعت مشکی رنگش که با سنگ های درشت آبی تزئین شده بود … خیلی خب حالا! انقدر سعی نکن مچم رو بگیری، قبلا هم گفتم حسم بهش عاشقانه نیست، نه، ولی گفتی حست خوبه، پاشو موهات رو مرتب کن، الانه که برسه ها!

تا بلند شد، زنگ اف اف بلند شد، نگین لبخند زد و به اتاق اشاره کرد، با وارد اتاق شد، روی تاپش بلوز مردانه ی چهارخانه ای پوشید و مشغول شانه کردن موهایش شد، صدای احوالپرسی شان را شنید، موهایش را بالای سرش دم اسبی بست، آوای بهنام نزدیک تر شد، من میرم دستشویی چون دستشویی نزدیک اتاق بود منتظر شد او وارد شود بعد بیرون برود

هر چه منتظر شد صدای در دستشویی را نشنید، در اتاق نیمه باز بود و اگر می خواست راحت می توانست راهرو را ببیند، سرش را کمی خم کرد که با دیدن دستگاه کوچکی که دست بهنام بود ناخودآگاه خودش را پنهان کرد، از گوشه ی در، با احتیاط نگاهش کرد، با اندکی دقت بیشتر، متوجه شد که ضبط صوت است

تپش قلب گرفت، نمی دانست چرا ترسید، همه ی چند سال اخیر را از همه رودست خورده بود و حالا تحمل شکستی تازه نداشت، بهنام دکمه ی قرمز را فشرد و آن را درون جیب شلوارش فرو برد، سپس در دستشویی را بی جهت باز و بسته کرد، پس نگین هم خبر نداشت، بیچاره او که فکر می کرد این مرد آدم حسابی است، بیچاره او! آب دهانش را قورت داد و وقتی از رفتنش به پذیرایی مطمئن شد، از اتاق خارج شد …

رمان ترک آبنوس نویسنده : نسترن حمزه ژانر : عاشقانه ملیت : ایرانی ویراستار : سایت رمان بوک تعداد صفحه : ۸۸۴QR Code

دانلود رمان ترک آبنوس از نسترن حمزه

دانلود رمان ترک آبنوس ۳ مگابایت فرمت pdf با عضویت در کانال تلگرام ما، سوپرایز های بهتری دریافت کنیدکانال تلگراماگر نویسنده این مطلب هستید و تمایل به ادامه همکاری نداریددرخواست حذف