دانلود رایگان رمان تمام تو اثر نازنین اسماعیلی
دانلود رمان تمام تو اثر نازنین اسماعیلی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون نسخه کامل با ویرایش و لینک مستقیم رایگان
عالیه، بدلیل قتلی که برادرش کهزاد ناخواسته انجام داده، به خونبسی کاووس در میآید، مردی که آوازه ذات پلیدش در تمام آبادی پیچیده، در این بین عالیه با دیدن آمین، خان بالا، مردی با چشمانی زمردی شیفته و دلباختهی او میشود که …
خلاصه رمان تمام تو
با سرعت می راند، انگار هنوز هم در فکر بود، گفتن یکدفعه این خبر بدون هیچ مراسمی آن هم برای خاندان بختیاریها به همین راحتی قابل هضم نبود. دست به سینه سمتش برگشتم … حالا چی میشه آمین … چی از این بالاتر که همه از این که زن خوشگلی مثل تو دارم خبردار میشن؟! میخوای بگی حرمت و احترام دایه رو اینبار نگه نمی داری؟ میخوای بگی این بار به قلب عمه خانم رحم نمیکنی
اونا خیلی بهتر به عشق بینمون پی بردن٬ انقدر که خواستن تو نباشی … انقدر که به دیوونگی من راضی شدن … ذاتا دیگه چیزی برای پنهون کردن وجود نداره وروره جادو … دلم شور میزنه … دو پنجه اش را قالب کرد و سمت بینی ام آورد … آرام و با خنده ی نمکینی که ردیف دندانهای ریزش را نمایان کرده بود نوک بینی ام را کشید
تا وقتی من هستم دلت مبادا شور بزنه چشم آهویی قربون اون چشمای آهوییت زن نازم … حتی اگه منم نباشم اون بالایی خودش بیشتر از اینا هوات و داره … خاک به سرم آمین تو نباشی و من باشم؟! بی طاقت در حالی که بغض مانند پیچک به گلویم پیچید سرم را روی بازویش گذاشتم و سفت به او چسبیدم
نگو آمین٬ اینجوری نگو … من بی تو زنده موندن و یادم میره … بهم قول بده هر جا که بریم با هم میریم … یعنی میگی تورو هم با خودم ببرم؟ اره تو هرجا باشی منم میام … حتی اگه جهنم باشه؟ مگه تو باشی مکان و زمانش مهمه خان زاده؟ فقط کافیه باشی حالا میخواد توی گدازه های آتیش باشه منم میام
از جدایی نگیم … از رفتن نگیم … هر چی هست بوی زندگی باشه … چه جور بوی زندگی دوست داری؟ از اوناش که صبح با عطر تخم مرغایی که سرخ میکنی پاشم و لبخند بزنم و از پشت یهو بغلت کنم عطرت کنم … شاید یه بوسه ریز از اون وسط مسطام ازت گرفتم … استغفرالله گویان صورتش گل انداخته بود
چیه خب عطر کنی و نبوسی میشه؟ کوتاه بیا دختر این دلبریاتو کمش کن … رو جفت چشام خان زاده … نمیدانم چقدر زمان برد و چقدر به تماشای آمین نشستم تا به عمارت رسیدیم … دلتنگش بودم و هر چه نگاهش می کردم سیر که نمیشدم هیچ بیشتر دلتنگش میشدم … روی ترمز زد … هر دو به ورودی اعیانی نگاه میکردیم
انگار آمین هم برای بازگو کردن این ماجرا اضطراب داشت٬ اما هر چه بود این بار تصمیمش راسختر از هر بار بود … میگفت اول و آخرش منم٬ زمین و آسمانش منم٬ ماه و خورشیدش منم٬ این یعنی همان دوستت دارم دیگر مگر نه؟! جنس دوست داشتنش هم دوست داشتم … برای این مرد مردن کم بود. از ماشین پیاده شدیم
هوا سرد بود و سعی میکردم زیاد به آن فکر نکنم … آمین کنارم ایستاد و دستش را روبه رویم آماده گرفت … لبخند اطمینان بخشی به رویش زدم و دستم را میان دست یخ زده اش گذاشتم … قدم به قدم و باهم وارد اعیانی شدیم … آمین دندانهایش را روی هم فشار داد و ابروهایش را بالا فرستاد و در همان حال در را باز کرد …
رمان تمام تو نویسنده : نازنین اسماعیلی ژانر : عاشقانه ملیت : ایرانی ویراستار : سایت رمان بوک تعداد صفحه : ۱۲۱۰
دانلود رمان تمام تو از نازنین اسماعیلی
دانلود رمان تمام تو ۶ مگابایت فرمت pdf با عضویت در کانال تلگرام ما، سوپرایز های بهتری دریافت کنیدکانال تلگراماگر نویسنده این مطلب هستید و تمایل به ادامه همکاری نداریددرخواست حذف