دانلود رایگان رمان سفر بی پایان اثر نرگس نعمت زاده
دانلود رمان سفر بی پایان اثر نرگس نعمت زاده با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
سه دوست به نام های بهار، نهال و نیلوفر که در دوران دانشجویی به سر می برند، سر لجبازی با هم، به سفری می روند که برایشان گران تمام می شود، آنها پا به خانه ای نفرین شده می گذارند و باعث می شود مسیر زندگی شان تغییر کند، در همین حین دو برادر به نام های هیراد و آراد هم مجبور به رفتن به آن ویلا می شوند که …
خلاصه رمان سفر بی پایان
چشم ازم بر نمی داشت، منم مثل خودش، گربه بغلش نشست، سرش رو خم کرد و بهش نگاه کرد، بعد از چند دقیقه، دوباره سرش رو بلند کرد، منتظر نشدم و خودم تو صحبت پیش قدم شدم: تو، تو سارایی؟ آره، دلم هری ریخت، درست حدس زده بودم، خیلی هیجان انگیز و بهت آور بود، کسی که نزدیک چهل ساله مرده، الان روبه روم نشسته … کسی که من بالای قبرش نشسته بودم داشت باهام حرف می زد
دستام می لرزید، نمی دونم از ترس بود یا سرما، دندونام هم بهم می خورد، به خاک اشاره کردم و گفتم: اینجا قبر توئه؟ اونم نگاه کرد: آره، سوال پرسیدن واسم سخت بود، اما مجبور بودم، چرا وقتی حرف می زنی لبات تکون نمی خوره؟ مگه فرقی هم می کنه؟ نمی دونم، شاید، شاید دفعه بعد تکون خورد، تو روحی؟ ظاهرا … خب چرا نمیری؟
اینجا چی کار داری؟ اصلا چرا فقط من می تونم ببینمت؟ اسیر شدم … اسیر؟ توسط کی؟ توسط همونایی که دوستت رو اسیر کردن، خب چرا؟ فکر کنم اون جادوگر همه چی رو بهت گفت … تو از کجا می دونی؟ لبخند محوی زد: من هر چی که به تو مربوطه رو می دونم … خب چرا فقط من؟ چون فقط تو منو فهمیدی … یادته بعد از خوندن اون دفترچه اومدی اینجا و چی گفتی؟ یکم فکر کردم و گفتم: ادمه … فقط اجازه داشتم با یکی از شماها ارتباط برقرار کنم
منم تو رو انتخاب کردم … چرا نمی ذارن از اینجا بری؟ اول خودشون باید آزاد شن تا من هم بتونم برم … چه جوری آزاد می شن؟ فردا برو پیش همون پیرمرد … اون بهت میگه چه جوری … چرا اذیتم می کنی؟ از این کارا چی بهت می رسه؟ من هیچ وقت سعی نکردم اذیتت کنم … پس … اونی که به سراغت میاد و آزارت میده من نیستم … ولی خودتی … این چهره همون چهرس، بازم لبخند زد: اونا خودشون رو به هر شکلی که بخوان در میارن
الانم اگه اینجام و راحت دارم باهات حرف می زنم بخاطر اینه که نیستن … کجان؟ نمی دونم … کی می تونیم از اینجا بریم؟ هر وقت طلسم این باغ بشکنه … بعد، از بیست و پنج روز؟! ِگفتم که، فردا برا پیش شمسی رمال، از محمد، عشقت که بخاطرش اون بلا سرت اومد خبر داری؟ غم مهمون چشماش شد: آره، هر روز می بینمش
مگه اسیر نیستی؟ پس چه جوری می بینیش؟ روزی یک ساعت می تونم هرجا که خواستم برم … اما معلوم نیست دقیقا کی، تقری با هر روز میرم بینمش، دو تا پسر داره، پسر اولش عین جوونیاشه، دلم گرفت، هنوز هم عاشق بود، فکر کنم خیلی سوال پرسیدم، چیزی می خوای بهم بگی؟ ازت می خوام تنهام نذاری، کمکم کن از اینجا خلاص شم …
رمان سفر بی پایان نویسنده : نرگس نعمت زاده ژانر : عاشقانه ، ترسناک ملیت : ایرانی ویراستار : سایت رمان بوک تعداد صفحه : ۵۹۳
دانلود رمان سفر بی پایان از نرگس نعمت زاده
دانلود رمان سفر بی پایان ۲ مگابایت فرمت pdf با عضویت در کانال تلگرام ما، سوپرایز های بهتری دریافت کنیدکانال تلگراماگر نویسنده این مطلب هستید و تمایل به ادامه همکاری نداریددرخواست حذف