رمان ققنوس در بند محدثه کمالی

دانلود رایگان رمان ققنوس در بند اثر محدثه کمالی

رمان ققنوس در بند

دانلود رمان ققنوس در بند اثر محدثه کمالی (نویسنده انجمن رمان بوک) با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

خلاف جهت دنیا حرکت کردمو اشتباه از شما بود، مشکل از جایی شروع شد که گفتید زن باید خانه دارِ خوبی باشد، زن باید قرمه سبزی پزِ قهاری باشد و هیچ کس نگفت، زن باید زیاد بفهمد تا خانُمی کند، زن باید زیاد کتاب بخواند تا توانایی ماندن در جمع شما را داشته باشد و من دلم تفاوت می خواست، دلم آزادی و آزادگی می خواست و می خواستم از میان خاکستر سر بلند کنم و پرواز کنم …

خلاصه رمان ققنوس در بند

کلید را درون قفل چرخاندم و آن با صدای تیکی باز شد … پایم را روی اولین موزائیک نصف نیمه گذاشته و میخ شدم … میخ هرآنچه که روزی لحظه هایم را می ساخت … این خانه یک زمانی عجیب خاطراتی برایم به ارمغان آورده بود … جایی در وا پسین روزهای سخت با خود عهد کرده بودم، برگردم و خاطرات را از سر بگیرم

خاطراتی که در پس کوچه باغ های شمرون تداعی شده بودند و همچنین نوای پدر و مادرِ مهربان و رنج کشیده ام را سر می‌دادند … نگاهم که به حوض وسط حیاط ‌خورد، بغض سر باز کرده و دانه های درشت اشک از تصور نگاه خیره و عاشق مادر به جای خالی پدرم روی گونه هایم غلتیدند … چقدر دلم هوای ان رستم دستانم را کرده بود

هوای پدرم را باید زمان را با نوشتن خاطرات می گذراندم؛ همه چیز را بیرون می‌آوردم تا از ذهنم پاک شود و نوشتن تمامِ آن خاطره ها دردناک بود … حداقل برای من … با تمام کلماتی که به من گفته بود و آن مدلی که به من با عشق نگاه می‌کرد، به حرف هایش گوش سپرده بودم … حال که فکر میکنم میبینم چقدر خوب شد که گوش کردم؛ باعث شده بود جذب آن حال آشفته شوم و زندگی‌ام را بسازم

ما آسیب دیده بودیم؛ خیلی وقت پیش آسیب دیده بودیم و من نیاز داشتم برای مرحم گذاشتن روی آن درد ها، آن ها را یادداشت کنم … سروناز … سروناز … کجایی؟ چشم از ماهی سفید حوض کوچک گرفته و ایستادم‌، دامن گُل گلی‌ام روی مچ هایم سر خورد و روی زمین نشست، سر چرخانده و رو به او گفتم: اینجام سوگند … چرا هوار میزنی؟

در حالی که نفس‌نفس میزد، در را بهم کوبید و دست روی سینه گذاشت و سپس ذره ای کت توسی‌اش را برای بلعیدن اکسیژن پایین فرستاد عمو سلمان تو راهه، رسیدن تبریز، الانا ست که برسه اینجا! موهای فر و بلندم را جمع کرده و درون شاماخی و چپی فرو بردم خیلی خب باشه اومدم … به سمت ننه که از پله های ایوان جارو به دست پایین می آمد قدم تند کردم و حرفی که می خواستم بزنم را در جا قورت دادم

رمان ققنوس در بند نویسنده : محدثه کمالی ژانر : عاشقانه، اجتماعی ملیت : ایرانی ویراستار : سایت رمان بوک تعداد صفحه : ۳۱۱QR Code

دانلود رمان ققنوس در بند از محدثه کمالی

دانلود رمان ققنوس در بند ۲ مگابایت فرمت pdf با عضویت در کانال تلگرام ما، سوپرایز های بهتری دریافت کنیدکانال تلگراماگر نویسنده این مطلب هستید و تمایل به ادامه همکاری نداریددرخواست حذف