رمان می تراود مهتاب مریم رضاپور

رمان می تراود مهتاب
رمان می تراود مهتاب

دانلود رمان می تراود مهتاب اثر مریم رضاپور با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

زندگی دختر شیطونی به نام مهتاب که با مادر و مادر بزرگش زندگی میکنه طی حادثه ای عاشق شایان پسر همسایه ای که به تازگی به محله اونا اومدن میشه اما فکر میکنه شایان هیچ علاقه ای به اون نداره و برای همین از لج اون با برادر شایان، شروین ازدواج میکنه که بعد از مدتی میفهمه شروین یه جاسوس و خلاف کار برای همین تصمیم به برگشت میگیره که متوجه میشه حامله است در این حین شایان …

خلاصه رمان می تراود مهتاب

گفتم: معلومه که حرف خانم جان بیشتر به ذائقه ام می چسبه. اما یه وقتایی واسه یه هدفایی با حرفای با مامان فرح موافقم. توی دلم منظورم شایان بود که می خواستم هر طور شده دلش رو ببرم و به چنگش بیارم. شایان روبه روی من نشست دست به استکانش برد اونو برداشت جلو چشاش نگه داشت و توی دستش استکان رو چرخوند، بعد به من نگاه کرد و گفت:

منم معتقدم خواستن توانستنه در عین حال با سرنوشت و قسمت هم تا اندازه ای موافقم. گاهی وقتا آدم می خواد به یک چیزی دست پیدا کنه اما ناخواسته اینقدر مانع جلو پاش سبز می شه که از رفتن وا می مونه، می بینه که دیگه نمی تونه ادامه بده، می بینه که چاره ای نداره به جز تسلیم شدن. با این همه منکر تلاش هم نیستم و عقیده دارم آدم تا جایی که معقوله باید تلاشش رو بکنه و بخواد که به هدفش دست پیدا کنه.

این درست نیست که آدم تمام عمرش بی جهت دست و پا بزنه و هیچ وقت نرسه. عاقلانه هم نیست که بشینه دست روی دست بذاره تا ببینه باد اونو کجا می بره و بعد هم اسمش رو بذاره یا نصیب و یا قسمت. گفتم: متلک به سر کل من؟ شلیکی خندید و با اشاره به موهای بلندم گفت: – سر کل؟ پس این موهای قشنگ کلاه گیس بودند من نمی دانستم؟ موهای قشنگ؟! ای خدا شایانه که داره ازم تعریف می کنه؟ کجا برم داد بزنم از خوشی؟ ذوق زده بودم و نمی دونستم چی باید بگم! مثل بچه ها از دهنم پرید و گفتم:

آره، اگه نمی دونستین بدونین که من کچلم و واسه داداشتون نیاین خواستگاری. به خدا منظورم توی اون لحظه اصلا شروین نبود. من نمی خواستم اشاره به شروین و خواستگاری اش بکنم. همین طوری یک حرفی نسنجیده از دهنم پرید و خودم از خجالت خیس آب و عرق شدم. شایان که دهنش باز مونده بود خنده روی لبش ماسید و نگاهم کرد. منم دست بردم روی دهنم و گفتم: – خدا منو مرگ بده. جای دایی فربد خالی که بگه مهتاب منظوری نداشت اینو گفت که فکر نکنین لاله.

بلند شدم و به دو از پله ها رفتم بالا و خودم رو توی اتاق حبس کردم. باید یک شکم سیر گریه می کردم تا آروم می گرفتم. خانم جان یک وقتایی می گه چرا ننه دهن چاکی؟ انگار حق داره. درسته که صبح زود بیدار شدم که چشام پف پفی نشه اما به جاش اینقدر گریه کردم که جبران شد و پشت چشام یه عالمه باد کرد.

انگار زنبور گزیده بودم. دماغم هم قرمز شده بود و گرد. به قول دایی فربد تربچه ای. از همه دیرتر سر میز صبحانه حاضر شدم. پوران جان و شایان مشغول رسیدگی به میهمانان بودند. سوگند جون خودشو انداخته بود روی میز تا ظرف عسل رو برداره. فروغ جان و شبنم هم ساکت و آروم نشسته بودند و هنوز دست به چیزی نزده بودند. شروین با دست یک صندلی رو نشونم داد که مقابل خودش بود. شایان برای همه شیر ریخت بعد کنار شروین نشست در حالی که زیر چشمی هوامو داشت تا دید دارم نگاهش می کنم نگاهش رو دزدید. پف چشامو دید.

فهمید که گریه کردم. فکر کنم برام غصه خورد. شایدم نه. شروین هم با چشماش تا جایی که می تونست سیاحتم کرد. نه این که دزدکی، خیلی راحت و خونسرد، یک تکه کره روی نونش می مالید بعد هم مربایی اش می کرد در حالی که چشم از من برنمی داشت اونو می گذاشت گوشه ی لپش و یک قورت هم چایی روش. نمی دونم چه به سرش آمده بود که ملس و گیج هم بود.

چشاش یه حالتی بود. کم خوابیده بود؟ بد خوابیده بود؟ به قول خانم جان سرش گرم بود؟ خانم جان به آدمایی که سکندری می خورند و گیج ویجی راه می رن می گه سرش گرمه ننه. هر وقت هم پرسیدم یعنی چی؟ می گه یعنی حرارتش رفته بالا. بعد هم شماتتم می کنه که تو چی کار داری به ای کارا؟ آخ الهی شکر که بعد از صبحانه تلفن زنگ زد و همون دوست جون جونی شهروز که روز اولی رفته بود به دست بوسش ازش دعوت کرده بود بره خونه شون. شهروز هم مثل بچه های مودب گوشی رو گرفت روی سینه اش و گفت …

۳٫۷/۵ – (۷ امتیاز) رمان می تراود مهتاب نویسنده : مریم رضاپور ژانر : عاشقانه ملیت : ایرانی ویراستار : رمان بوک تعداد صفحه : ۱۳۰۱QR Code

دانلود رایگان رمان می تراود مهتاب اثر مریم رضاپور

دانلود رمان می تراود مهتاب ۴ مگابایت فرمت pdf با عضویت در کانال تلگرام ما، سوپرایز های بهتری دریافت کنیدکانال تلگراماگر نویسنده این مطلب هستید و تمایل به ادامه همکاری نداریددرخواست حذف