دانلود رایگان رمان از هوس تا قفس اثر زهرا علیرضایی
دانلود رمان از هوس تا قفس اثر زهرا علیرضایی با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
نازنین، دختری دل شکسته اما محکم، وکیله و برای گرفتن مدرک خودش نیاز به گذراندن یک طرح دارد تا استادش به او اعتماد کند، برای همین وکیل تسخیری مردی می شود که متهم به قتل نامزد خودش است، ظاهراً همه چیز بر علیه اوست، اما متوجه می شود حفره هایی در پرونده وجود دارد که کلید حل این ماجرا را پنهان کرده، ولی مشکلی که وجود دارد این است که علی آقا هیچ رقمه حاضر نیست کمکش کند، و حتی بدتر، اعتراف به قتل میکند!، این وسط عشق قدیمی هم سر و کلش پیدا میشود و همه چیز را بهم میزند و …
خلاصه رمان از هوس تا قفس
نفس سنگینش آه شد و در فضا پیچید … برای این که وقت را تلف نکنم، کتاب قانون مجازات را روی میز گذاشتم و خیره به چشمان غبار گرفته اش گفتم: به حسب وظیفم، تمام تلاشم رو برای نجات جون شما کردم؛ اما اون اقرار شما کار رو خراب کرد … نمی خوام امیدواری الکی بدم یا این که نا امیدتون کنم
همه چیز بستگی به نظر دیوان عالی کشور داره … خدا خدا می کنم مدارک بازبینی بشه، حداقل اگه برائت شما اثبات نشه، پرونده به دادگاه هم تراز ارسال میشه … من آخرین تیر رو تو تاریکی رها کردم! فقط دعا کنید! سری به نشانه ی افسوس تکان داد و گفت: من هیچ از این اصطلاحات دهن پرکن و سخت سر در نمیارم؛ اما پشیمونم از این که چرا از یه ناشناس رکب خوردم!
حالا میشه بگی چه مدرکی پیدا کردی؟ دستی به حلقه ی عقیقم کشیدم و گفتم: کاریه که شده! ناامیدی کفره! من تمام تلاشم رو می کنم و اما در مورد اون مدرک … شما اون روز حادثه سر چهار راه با الهه درگیری لفظی داشتی و همین باعث معطلیتون میشه … با توجه به دوربین های کنترل ترافیک، فکر می کردم اون لحظه فیلم شما از گوشه ضبط شده باشه، که حدسم درست بود
فقط دعا کنید همونی بشه که پیش بینیش کردم! با بهت سری تکان داد و گفت: اما چطور ممکنه کسی تا به حال به این موضوع توجه نکرده باشه … چه می دونم پلیسی، افسر تجسسی … باورم نمیشه! دستی به چادرم کشیدم و متفکرانه گفتم: تو پرونده ی شما نقاط مبهم و مشکوک بسیاره، اما تا زمانی که چیزی ثابت نشه، نمی شه اون موارد رو مورد بحث قرار داد
لبخندی محو زد و بی مقدمه دستش را روی دستم گذاشت و با لحنی شیطنت آمیز که از او بعید بود گفت: تو هم ترشی نخوری یه چیزی میشیا جوجه محصل! بهت زده به دستش روی دستم نگاه کردم و به سرعت دستم را از زیر دستش بیرون کشیدم … برای این که به خودم مسلط شوم، سرفه ای مصلحتی کردم و از جا بلند شدم
خداحافظی ای سر سری از او کردم و از زندان بیرون رفتم … بی جنبه نبودم؛ اما به این تماس های بی موقع هم عادت نداشتم … تماس دستش با دستم، نه حرارت بدنم را بالا برد و نه سستم کرد … تنها حسی که در دلم به جریان افتاد، حسی تلخ و گنگ از گذشته بود … سرم پایین بود و به سمت ماشین رفتم. در ماشین را باز کردم و سرم را بلند کردم که چشمم به شخصی آشنا افتاد
آشنایی که بودنش در آن حوالی صدها سوال را در ذهنم به وجود آورد … آرام آرام به سمتش رفتم و درست کنارش ایستادم … آنقدر محو تماشای آن در آهنی بزرگ بود که متوجه حضورم نشد … نوک انگشتانم شانه اش را لمس کرد … به ضرب از جا پرید و همین باعث شد من هم از ترس چند قدم عقب بروم
با چشمانی گشاد شده به سمتم چرخید و چاقوی ضامن داری را به طرفم گرفت … چشمش که به من افتاد، ترسش را از یاد برد و با حرص چاقو را درون جیب شلوارش گذاشت … سپس به منی که مبهوت عکس العملش بودم با حرص و تشر گفت: چته عینهو جن ظاهر میشی؟ آدم نیسی یه اهنی یه اوهونی دربیاری؟ هرجا من هستم تو چرا مث روح سرگردون پیدات میشه؟ با بهت دو دستم را بالا گرفتم و دوستانه گفتم …
رمان از هوس تا قفس نویسنده : زهرا علیرضایی ژانر : عاشقانه، هیجانی ملیت : ایرانی ویراستار : سایت رمان بوک تعداد صفحه : ۱۵۳۰
دانلود رمان از هوس تا قفس از زهرا علیرضایی
دانلود رمان از هوس تا قفس ۱۱ مگابایت فرمت pdf با عضویت در کانال تلگرام ما، سوپرایز های بهتری دریافت کنیدکانال تلگراماگر نویسنده این مطلب هستید و تمایل به ادامه همکاری نداریددرخواست حذف