دانلود رمان عاشقانه
بهترین مکان برای دانلود رمان های عاشقانه شما میباشد
دانلود رمان باران ماه مرداد ویژه رمان عاشقانه
دانلود رمان باران ماه مرداد ویژه رمان عاشقانه گاهی با یک شروع ساده میتوان پایانی خوش را به ارمغان آورد،
حال میخواهد آن آغاز با یک تصمیم بزرگ یا کوچک باشد.
داستان دربارهی دختری است که با توجه به علاقه و هدف مهم زندگیاش، آشپزی، تصمیمی میگیرد که دورانی
عجیب به زندگیش بدهد و همان تصمیم او را وارد بازیهایی میکند؛ بازیهای خطرناکی که رنگ و بوی حقیقت دارند.
مقدمه:
به خودم گفتم از زمین که گذشت
از هوایی شدن هراسی نیست
پیشبینی نکن چه خواهد شد
عشق مثل هواشناسی نیست
عشق، باران ماه مرداد است.
پیشنهاد : دانلود رمان زمهریر هور ویژه رمان عاشقانه
قسمتی از داستان :
آقا مهدی آخرین ظرف میگو رو برداشت تا برای مشتری ببره. همه در حال نظافت آشپزخونه بودند. مهتا و یاسی
ظرفها رو میشستن و مسعود فرها رو تمیز میکرد، علی و محسن هم گاز رو تمیز میکردندآقای توکلی، سرآشپز هم مشغول جمعکردن وسایلش بود.
میدونستم همه از اینکه اون میخواد از آشپزخونه بره ناراحت بودند؛ اما دستهاش جوابش کرده بودند، خودش
میگفت دیگه وقت بازنشستگیم رسیده.
پیشنهاد : دانلود رمان سفر در زمان عاشقی (عروس خدایان ) ویژه رمان عاشقانه
بچهها همه تو لک بودند و کسی با کسی کاری نداشت، آشپزخونه برعکس همیشه تو سکوت کامل بود و تنها صدای
بشقاب و قاشق میاومد.تی رو گرفتم و مشغول تمیزکردن کف آشپزخونه شدم. همیشه آرزو داشتم که آشپز خوب
و معروفی بشم. بعد از گرفتن لیسانسم تو رشتهی حسابداری علاقهای به ادامهدادن درسم نداشتم و تصمیم گرفتم
تا دنبال کار موردعلاقهم برم. از وقتی ۲۲ سالم بود در کنار درسم آشپزی رو دنبال کردم و کلاسهای مختلف شرکت
کردم که تو اکثر این کلاسها تعریف رستوران آقای مولایی رو شنیده بودم و خیلی دوست داشتم اونجا مشغول به
کار بشم. به مامان و بابا گفتم که الا و بلا باید تو همین رستوران کار کنم، اونا هم که علاقهی من رو به آشپزی
میدونستند، اجازه دادن که علاقم رو پیش بگیرم. به هزار زور و زحمت تونستم به رستوران آقای مولایی بیام
که یکی از رستورانهای معروف شمال بود با غذاهای خارجی، اونم نه به عنوان آشپز ولی خب دستیار هم بد نبود.