دانلود رمان افسونگر مسترد اثر رویا احمدیاندانلود رمان افسونگر مسترد اثر رویا احمدیان با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان ماهرو، تک دختر خانواده اعلایی ها دختری زیبا و لوند، یک شب قبل از اینکه به عقد پسری که دوسش داشت در بیاید با حضور یک مرد ناشناس در جشن خانوادگیشان، سرنوشتش دست خوش تغییر می شود، او یک خونبس است، خون بهای یک دشمنی قدیمی که حالا دامن گیر این عزیز کرده می شود و او را در مقابل مردی رنج دیده و خشمگین قرار می دهد، شاهین احمدخان، کُرد زاده ای اصیل، تاجری جذاب و اسم و رسم دار که بعد از سالها برگشته تا عروسش را …
خلاصه رمان افسونگرد مسترد نمی دانم چقد از خوابیدنم گذشته بود که با نوازش روی موهایم چشمانم به آرایم باز شد. نگرای از جا بلند شدم …با دیدن صورت گریان مادرم، با نگرانی از جام بلند شدم … چه شده مامان؟ گریه ات واسه چیه؟! بینی بالا کشید و چشمان اشکی اش را به نگاه خواب آلودم دوخت …. چند دقیقه پیش اسماعیل خان زنگ زد، امشب قراره بیان برای حرف زدن در مورد کارای عقد و عروسی!
اخم کردم … اسماعیل خان کیه؟ آه کشید … پدر همین شاهین که میخوان.. […]
رمان وسوسه های خانه مادر بزرگ حسن کریم پور
دانلود رایگان رمان وسوسه های خانه مادر بزرگ اثر حسن کریم پوردانلود رمان وسوسه های خانه مادر بزرگ اثر حسن کریم پور با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان روزهایی که در خانه مادر بزرگ جمع می شدیم و با نوجوانان هم سن و سال که اغلب خاله زاده و نوه خاله و عمه زاده و عمو زاده بودند، در حیاط بزرگی که شاخ و برگ درختان کهنسال هرگز اجازه نمی داد اشعه ی خورشید داغ تابستان روی حوض بزرگ وسط حیاط بیفتد بازی میکردیم، بهترین روزهای آن دوران بود، مادربزرگ چنان علاقهای به اقوام دور و نزدیک داشت که به هر مناسبتی عدهای را در خانهای که از مادرش به ارث برده بود جمع می کرد تا هم از تنهایی بیرون بیاید …
خلاصه رمان وسوسه های خانه مادر بزرگ شبي که سعيد به اتفاق مادر و پدر و عمو و دایي و خاله اش به خواستگاری آمده بود، بيشترشان مادر بزرگ را که دیوار به دیوار باغ آنان باغ داشت، شناختند … بنابراین بر خلاف بيشتر خواستگاری ها که در دقایق نخست همه ساکت هستند و به دنبال مطلبي مي گردند تا سر صحبت را باز کنند: وجود دو باغ دیوار به دیوار موجب شد گفتگویي گرم در گيرد
مادر بز.. […]
رمان ترک آبنوس نسترن حمزه
دانلود رایگان رمان ترک آبنوس اثر نسترن حمزه دانلود رمان ترک آبنوس اثر نسترن حمزه به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش و لینک مستقیم رایگان
داستان زندگی دختری که به خیال زندگی بهتر از زندگی گذشته اش میگذرد و رها میکند، گم می کند گمشده ای را که از وجودش آمده و او نمیداند که خوشبختی اصلی همین گمشده است، دست از او می کشد و نمی داند تقدیر چه سرنوشتی را در انتظارش قرار داده است، سرنوشتی که درست مثل یک مرداب تاریک او را به درون خودش می کشد و این میان یک دست پیدا می شود که …
خلاصه رمان ترک آبنوس کنار مجسمه ی کنده کاری شده ایستاد و دستی به آن کشید، با آن چشم هایی که درشت کنده شده بود و چین و چروکی که روی آن بود، جدا کار حرفه ای به نظر می رسید … اگه امروز تو این حال نمی دیدمت باورم نمی شد خودت اینا رو درست کرده باشی، چرا هیچوقت بهم نگفتی؟ نقشه ی مجسمه ی در حال ساختش را از کف خانه جمع کرد، خیلی وقته خودم رو درگیرش نمی کنم
فقط وقتی احساس خوبی به خودم پیدا کنم کنده کاری می کنم، مردمک های دلربا از مجسمه ها و تابلوهای کنده کاری شده گذشت و انگار که چیزی کشف کرده باشد، ل.. […]
رمان حوض نقاشی الهام جنت
دانلود رایگان رمان حوض نقاشی اثر الهام جنت دانلود رمان حوض نقاشی اثر الهام جنت به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون نسخه کامل با ویرایش و لینک مستقیم رایگان
گلناز، به جهت تنگ دستی، اجبار صاحب خانه برای تخلیه خانه را نادیده می گیرد، او با تمام مشکلات از برادر و مادرش مراقبت می کند اما شهریاری، موجر سرد و بی توجهی است که مصمم به ساخت انبار در مکان زندگی آنها و خانه های اطراف است و …
خلاصه رمان حوض نقاشی لبهایش چین خورده بود بغض سنگینی در مسیر حنجره اش خار می پاشید مگر او چند سالش بود که بتواند چنین انتخابهایی کند؟ صندلی نم زده ی ایستگاه اتوبوس لرز تنش را بیشتر میکرد چشمهایش مسیر رفت و آمد اتومیبل ها را وجب می زد و مدام جمله های زن عمویش در گوشهایش زنگ می خورد چطور توانسته بود چنین چیزی از او بخواهد؟ چطور؟
حالا جواب علی را چه می داد؟ اینکه دست خالی به خانه برود را چطور می توانست برای علی توضیح دهد؟ همه ی امروزش لحظه لحظه جلوی چشمانش ورق می خورد … بخصوص چشمان مادرش و غمی که میانشان لانه کرده بود مگر کنار می رفت دلتنگی دوخته شده در چهره ی مادرش؟ از ماشینش پیاده شد نگاهی به کوچه .. […]
رمان مو نارنجی من مریم صدر
دانلود رایگان رمان مو نارنجی من اثر مریم صدر دانلود رمان مو نارنجی من اثر مریم صدر به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون نسخه کامل با ویرایش و لینک مستقیم رایگان
رابین، خواننده و پیانیست معروفی است که بخاطر مشکلات خانوادگی در شهر پاریس و دور از خانواده زندگی میکند، اکنون در سن ۲۵ سالگی و بخاطر کمک به شرکت دوستش شهاب تصمیم میگیرد به مدت سه ماه به وطن برگردد که …
خلاصه رمان مو نارنجی من وارد شرکت شدم … اول از همه وارد اتاق سیاوش شدم و بهش سلام کردم … جواب سلامم رو با لبخند داد و گفت: سر صبحی کبکش خروس میخوند!چش بود؟ بی خیال گفتم: هیچی بابا دختره دیونست سر صبحی مسخره بازی در میاره … بعد جدی رو بهش گفتم: سیاوش ،من به حرف های دیشب خیلی فکر کردم !شاید خیلی نگرانش بودم و کلی دردسر رو به جون خریدم
اما اینا دلیلش عشق یا دوست داشتن نمیتونه باشه … شاید اگه راشین هم به جای نهال بود من همین کارها رو انجام میدادم … سیاوش گفت: چرا برای باران و آوا نگرانی خرج نمیکنی و دوست نداری از زندگیشون سر در بیاری؟ چرا برای جنی یا خیلی از طرفدار هات تا دو شب بیدار نمیمونی و اصلا برای خواهر آرمین، چرا ب.. […]
رمان کلاف فرزانه صفایی فرد (Allium – دنیا)
دانلود رایگان رمان کلاف اثر فرزانه صفایی فرد (Allium – دنیا) دانلود رمان کلاف اثر فرزانه صفایی فرد به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون نسخه کامل با ویرایش و لینک مستقیم رایگان
گیتی، درست وقتی که باید از مادر بودن خرسند باشد، با شنیدن یک حقیقت تلخ از زبان همسرش در برزخ احساساتش اسیر می شود و با گذشتن چندین سال وقتی که دخترش یک نوجوان است آن حقیقت که سال ها پنهانش کرده بود، به بدترین شکل ممکن وارد زندگی اش می شود و گیتی که همه ی این سالها خواسته ها و علاقه های همسر و دخترش را بر خواسته های خودش مقدم می دانست تصمیم می گیرد برای خوب شدن حالش قدمی اساسی بردارد …
خلاصه رمان کلاف به نظرت امروز بازم میاد رو پشت بوم؟ فک نکنم مثل من و تو بیکار باشه … نا امید سرم رو به تایید شیرین تکون می دم و هومی هم زمزمه می کنم که باعث خنده ش می شه و من همون طور ناامید ادامه می دم: امیدوارم خیلی اتفاقی یه چیزی از آسمون بیاد، مستقیم بخوره به اِل اِن بی ماهواره شون
می دونی، خیلی اتفاقــی … علیپور دفتر کا رت دارن با صدای فاطمه همزمان با شیرین سرهامون رو از پنجره میاریم داخل که باعث می شه به خاطر تنگ .. […]
رمان به جنونم کشاندند مهسا رمضانی و دل آرا دشت بهشت
دانلود رایگان به جنونم کشاندند اثر مهسا رمضانی و دل آرا دشت بهشتدانلود رمان به جنونم کشاندند اثر مهسا رمضانی و دل آرا دشت بهشت با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان رهام سال ها پیش گرفتار تهمتی شد که زن برادرش مسبب آن بود و دلیلی شد برای رفتن او از خانه پدرش, حالا رهام برگشته و آن هم به همراه نامزدش ماریا تا هم رفع اتهام کند و هم قلب پدرش را به دست بیاورد …
خلاصه رمان به جنونم کشاندند نفس عمیقی گرفتم و به در ضربه زدم … زمانی تنها کسی که می توانست بدون در زدن وارد این اتاق بشود من بودم! آن زمان ها این عمارت شکل خانه بود! نه مثل حالا که بی شباهت به ماتمکده نیست … زمانی این عمارت بوي زندگی می داد … حداقل تا وقتی که مادرم زنده بود! بیا تو … لبخند غمگینی روي لبم نشست
این «بیا تو» گفتن نمی توانست مخاطبش «من» باشد! مطمئنا گمان نمی کرد پسر کوچکش اینقدر پررو باشد که پشت در بایستد و بخواهد وارد اتاق او شود! دستم را روي دستگیره گذاشتم و در را باز کردم … روي مبل غول پیکرش نشسته بود و شمد چهارخانه را روي زانوهایش انداخته بود و عمیقا مشغول مطالعه بود
وقتی از .. […]
رمان بد خوب شقایق لامعی
دانلود رایگان رمان بد خوب اثر شقایق لامعی دانلود رمان بد خوب اثر شقایق لامعی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون نسخه کامل با ویرایش و لینک مستقیم رایگان
آذین، مهندس پزشکی شاغل در شرکت مدیکاب است، این شرکت تصمیم می گیرد جهت ورشکستگی آذین را به عنوان جاسوس، راهی شرکتی کند که تمام امتیازات کاری را گرفته، آذین با نام نگار ادیب فر وارد شکرت پژوهان می شود و …
خلاصه رمان بد خوب دیگر آخرهای مراسم بود لیوانی که بهروز برایش پر کرده بود را گرفت و باربد پرسید چی شد؟ این اولین باری بود که باربد را در یک مهمانی، تا این حد ساکت و نشسته روی صندلی می دید … به سمتش چرخید و گفت: گفتم بذارش برای بعد از مراسم بهروز نگاهش را بین دو برادر جا به جا کرد … دیگه تمومه … رسماً داشت از زیرِ بارِ جواب دادن شانه خالی می کرد
فردا باربد برزخی شد چی … چی رو فردا؟ چرا نمیگی چی شده و داری چیکار میکنی؟ از جایش برخاست و عصبی اما کنترل شده گفت: گفتم درست میشه، پس درست میشه! چه فرقی داره که دارم چه غلطی میکنم؟ نگران شرکت و منافعش هستین؟ من حفظش میکنم؛ کاری که همیشه انجامش دادم … باربد متعجب نگاهش کرد و بهروز با.. […]
رمان سئوگیلیم سمیرا حسن زاده
دانلود رایگان رمان سئوگیلیم اثر سمیرا حسن زاده دانلود رمان سئوگیلیم اثر سمیرا حسن زاده به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
ال آی دختری است که همسر جوانش را از دست داده و برای فرار از ازدواج اجباری که پدرش برایش در نظر گرفته، به برادرشوهرش پاشا پیشنهاد ازدواج صوری را می دهد، پاشا جوانی در ظاهر سخت و سرد و جدی است، او پیشنهادش را قبول می کند اما به یک شرط ازدواج واقعی و دائمی …
خلاصه رمان سئوگیلیم ماموریت برگشت عقد و عروسی را باهم دیگر برگزار کرده و سر خانه و زندگیمان برویم … صیغه به وسیله ی بوه دَدَه جاری میشود و من بالاخره به مراد دلم میرسم و خوشحالی تمام رگ و پی وجودم را فرا میگیرد و من باورم نمیشود که زن باشارم شده ام! شب از نیمه گذشته است … از حس خوشحالی که دارم نمیتوانم پلک روی هم بگذارم
از وقتی که میهمان ها رفته اند خودم را سریع به اتاقم رسانده و بهانهی خواب را گرفته ام … حوصله ی سین جیم کردن های حبه ننه را اصال نداشتم … دوست نداشتم حتی سر سوزنی از این حس سرخوشم کاسته شود … زنگ تلفن همراهم به صدا در می آید و متعجب آنرا نگاه میکنم … .. […]
رمان ساعت بيست و پنج (ساعت ۲۵) نرگس نعمت زاده
دانلود رایگان رمان ساعت بيست و پنج (ساعت ۲۵) اثر نرگس نعمت زادهدانلود رمان ساعت بيست و پنج (ساعت ۲۵) اثر نرگس نعمت زاده با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان دختری از جنس بهار که چهار سال به پای عشقش سوخت و مردی به نام هیراد، که تن به ازدواج اجباری داد، حالا هیراد بعد از چهار سال، درست وقتی بهار تصمیم به ازدواج می گیرد، از کانادا با زن و بچه بر میگردد، تا به هر قیمتی شده جلوی ازدواج عشقش را بگیرد …
خلاصه رمان ساعت بيست و پنج (ساعت ۲۵) لباس های بهار رو تنش کردم و دادمش به هیراد نگهش داره تا من حاضر شم … باید موهاش رو درست می کردم … شالم رو سر کردم و رفتم بیرون … از توی اتاق هیراد، صداشون میومد … بهار جیغ می کشید و غر می زد، هیراد هم هی می خندید و می گفت ببخشید … سرعت قدم هام رو بیشتر کردم ببینم داره با بچه چی کار می کنه
در اتاق نیمه باز بود … درو باز کردم و نگاهش کردم … داشت موهاش رو درست می کرد … کش موی بهار لای لبش بود و سعی داشت موهاش رو با جمع کنه، اما اینقدر بد داشت این کارو می کرد که بچه هی دردش می گرفت … رفتم جلو و گفتم: کشتی بچه رو، بدش به.. […]